🔰 خلاصه نشست تاثیر فلسفه در فقه و اصول، استاد احسان کرمانشاهانی
✅درباره تاثیر فلسفه در فقه در سه بخش میتوان سخن گفت:
1️⃣ زیست بوم فقه:
دانش فقه مانند هر دانش دیگری نه میتواند زیست بوم خود را به وجود آورد و نه میتواند در هر زیست بومی و شرایطی رشد کرده و تحقق یابد؛ بلکه میتوان ادعا کرد در بستری که مثلا سکولاریزم رشد یافته از جامعه معنویت زدایی شده است دیگر فقه مجال عرضه پیدا نخواهد کرد. در جامعهای که عبودیت بی معنا شده است دیگر سخن گفتن از فعل مکلفین وجهی ندارد.
در نقطه مقابل رشد معنویت در جامعه بستر رشد فقه را فراهم میسازد. لازم به ذکر است که تهدید اساسی فقه در جامعه امروزی ما از همین ناحیه است. در جامعه کنونی که برخی از نهاد مرجعیت رویگردان شدند طبعا فقه نمیتواند جولان دهد. با این توضیح نقش فلسفه در تامین زیست بوم روشن میشود زیرا این گزارههای حکمی و فلسفی است که جایگاه حیات بشری، جایگاه نفس و انسان در عالم و ... راتبیین میکنند و میتواند زیست بوم فقه را بسازد.
2️⃣ علم شناسی فقه:
برای تحقق فقه لازم است اراده تشریعی در کنار اراده تکوینی تبیین شود تا در رتبه بعدی بتوان روش مطالعه فقه را به دست آورد. اینکه گزارههای فقهی از چه سنخی است میبایست خارج از فقه و در فلسفه فقه بحث شود. در فقه از مالکیت سخن گفته شده است اما حقیقت مالکیت در فقه تبیین نمیشود. در فقه از عرف سخن گفته میشود اما مفهوم شناسی عرف تبیین نمیشود. گاهی سخن از لزوم ایجاد فقههای تخصصی سخن گفته میشود اما شان پاسخ به سوال از امکان تحقق فقه های تخصصی و یا لزوم نگاه منسجم به همهی فقه با فلسفه فقه است. همچنین تعابیری چون عالم تشریع، عالم ملاکات و عالم مصالح و مفاسد در لسان اساتید فقه جاری است درحالیکه نیازمند تبیین در دانشی چون فلسفه است. نمونه دیگر تاثیر فلسفه بر فقه در شناخت موضوع است. توضیح آنکه شناخت برخی موضوعات مانند خون که عین خارجی دارند به فقیه ارتباطی ندارد و موکول به عرف است اما موضوعاتی مانند عدالت و آزادی که عین خارجی ندارند و گاهی در ابواب مختلف احکام مختلفی دارند نیازمند به موضوع شناسی است و این شناخت موضوع شان دانش فقه نیست. مساله هرمونوتیک امروزه چالش دیگری برای فقه است. اگر کسی معتقد به مرگ مولف باشد دیگر جایی برای حجیت برداشتها از متون دینی وجود ندارد. متاسفانه فقه ما هنوز مهمان سفره مباحث کلامی قرن هفتم است و پاسخ این سوالات را از آن طلب میکند درحالیکه وقتی مبانی فکری عوض شده است لازم است در نظریات مبتنی بر مبانی گذشته نیز بازنگری رخ دهد.
3️⃣ قوانین فلسفی که در فقه اثر دارد:
جناب آقای سید محمد انتظام کتابی به نام پیشفرضهای فلسفی در علم اصول دارد که البته کار جامعی نیست و مبتنی بر کفایه نوشته شده است لکن بعد از آن این کار پیگیری نشده است. در ادامه برخی از قوانین و مسائل فلسفی اثرگذار در فقه و اصول را برشمرده تا گستره این مساله شناخته شود. 1) در گزارههای اعتباری محال چیست چگونه رخ میدهد؟ آیا در اعتباریات اجتماع ضدین محال است؟ آیا تضاد میتواند دارای پنج طرف باشد تا احکام خمسه متضاد دانسته شود؟ 2) مراحل حکم بحثی اصولی نیست بلکه از قواعد فلسفی است 3) اعتبارات ماهیات ( بشرط شیء، بشرط لا و ...) 4) انقسامات واحد و جایگاه قاعده الواحد که آیا در واحد شخصی است و یا واحد حقیقی؟ 5) محال بودن ترجیح بلامرجح 6) انواع عناوین و ارتباط هریک با معنون آن 7) قضیه حقیقیه و خارجیه و تاثیرات آن در مباحثی مانند خطابات قانونیه 8) تحلیل حیثیت تعلیلیه و تقییدیه 9) تعریف و تحلیل از قدرت 10) روابط جزء و کل چگونه است؟ این بحث در امکان تحقق جزأ مستحب اثر دارد. 11) رابط کلی با جزیی چگونه است؟ در صحیح و اعم این بحث ثمره دارد 12) تحلیل وفهم روایاتی که دلالت روشنی در مسائل فقهی دارند اما به سبب دلالتهای کلامی آن کنار گذاشته شدند.
📌 در پایان لازم است تذکر داده شود که:
از زمان مرحوم اصفهانی این سخن رواج پیدا کرد که فهم فقهی با خواندن فلسفه خراب میشود اما اتفاقا به نظر ما ایشان در موارد متعددی به خلط مباحث فلسفی با غیر آن توجه کرده و جلوگیری کرده است و در مقابل به نظر در کار مرحوم نایینی این خلط متعدد اتفاق افتاده است. بله افراط در هر دانشی بد است و این مطلب که برخی همه مسائل را با اصول و برخی همه مسائل را با فلسفه میخواهند حل کنند از هر دو سو نادرست است اما به نظر ما فلسفه ضرری به فهم عرفی نمیزند بلکه افراط در استفاده فلسفه و یا عدم خوانش درست از فلسفه گاهی ممکن است سبب اشکال شود.
*واحد پژوهش مدرسه عالی فقه و اصول امام حسین «علیهالسلام»